


شازده احتجاب
- گروه سنی:بزرگسال
- قطع:رقعی
- واحد:عدد
هوشنگ گلشیری بیتردید در زمرهی بارزترین چهرههای داستاننویسی ایران در قرن بیستم قرار میگیرد که رمان برجستهی شازده احتجاب (1348) او را به شهرتی بسزا رساند. این رمان با ساختاری پیچیده و پر از ابهام، تنها روایتگر زندگی یک شخص (خسرو احتجاب) نیست؛ بلکه نویسنده محور اصلی داستان را اضمحلال و فروپاشی خاندان قاجار قرار داده است و اطلاعات بسیاری دربارهی خاندان قجری به خواننده میدهد. نویسنده با تکگوییهایی بینظیر که در داستان گنجانده، به شخصیتپردازی عمیقی دست زده است. شخصیتهای شازده احتجاب، انسانهای بحرانزده، مردد، بیهویت و در جستوجوی هویتی تازه، مسخشده، خسته و درمانده، مرگاندیش و مأیوساند. شازده احتجاب، آخرین بازماندهی خاندانی اشرافی، آخرین شب زندگی خود را میگذراند. سر شب وقتی به خانه میآمده، مراد را دیده است؛ شاهدی که در تمام صحنههای مرگ حضور دارد و به تعبیری منادی مرگ بهشمار میآید و اینک، که یقین دارد زمان مرگش فرا رسیده، میخواهد خودش را بشناسد؛ بنابراین، به سفری در رویا و تاریخ میرود، سفری که محرّکش عکسهای بازمانده از گذشتگان است. فخرالنساء همسر درگذشتهی شازده، مهمترین خاطرات را در ذهن او دارد و در حقیقت وجود او بیشترین دلیل برای رفتن شازده به گذشته است؛ زیرا تنها وسوسهی ذهنی شازده، شناخت فخرالنساء است. گذشته به شکل کابوسهایی هولناک و گاهی در ابهامی تاریک بر شازده ظاهر میشود..